در آ تش رسو م ....
حلیمه مهر پور حلیمه مهر پور

دا رم  شکا یتی  و  نما یم  حکا یتی

از سنت  قبیله و قر با نیي  ز نا ن

از دا دن بد یل و« بد» و زهر انتقا م

در شستن گناه و خطا ،صیدی دختران 

روزی صد ا ی ساز،ز همسا یه شنید م

عقدی نکاحِ دختری همسا یه شنید م

او در بد یلِ خو ن بدشمن سپر ده شد

حُکمی زمر د ما ن فر و ما یه شنید م 

دختر چو پا گذ ا شت بدهلیز شو هر ش

با طعنه ها و زخم زبا ن گشت رو بر و

اعضا ی خا ندا ن ، به تمنایِ  انتقا م

یکبا ره تا ختند به  تنِ نا توا ن ا و  

این نو جوا ن شا خۀ سر شا ر،از امید

از تند با د سرد خزا نی ،  خمیده شد

ما نند مجر ما ن واسیرا ن و بر ده ها

در کنج خا نه مخفی و پنها ن ز دیده شد 

یکشب صدا ی گر یه زهمسا یه شد بلند

دا د و  فغا نِ ما د ر بیچا ره  شد  بلند

شب غر ق در سیا هی و فر دا بکوچه ها

«خود سوزی » عروس، آ وازه شد  بلند 

ما در بروی پیکر بر یا نِ د ختر ش

دستی کشیده ، نا له و فریا د مینمود

خا کسترِ امید به سر کرده با ر، بار

ارمان و داغ خویش،چنین یا د مینمو د 

این شعله ها و آ تش سو زا ن مر گ را

با خطبۀ نکا ح ، پد ر بر تو هد یه کرد

خون ترا فرو خت به حُکم بد و بد یل

قا تل بنام زوج ، پد ر بر تو هد یه کرد 

ای نا شگفته نو گلِ امید ی ما د ر ت !

در آ تش رسوم ،  دریغا تو سو ختی

این آ تش از جها لت ورسم قبیله است

زین رسمِ نا روا ، دریغا تو سو ختی  

این بود ،  یک حقیقت تلخ و جنا یتی

در قرن و ر و زگارِ فضا، در د یا ری ما

این بود یک اشا ره چو مشتی ز خر منی

از ظلم و از خشو نتِ ، مردِ د یاری ما 

آ یا شود که روزی ازین روز ها ی زود

ا ذهانِ ظا لما نۀ مردا ن ،مها رکر د؟

با سهم مردِ رو شن و زنها ی قهر ما ن

آ ری شود که ذهن پلنگان ، مها ر کرد


May 22nd, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان